کپسول صوتی تئوری انتخاب ویلیام گلاسر
ویلیام گلاسر را میتوان از تأثیرگذارترین افراد قرن اخیر دانست. گلاسر با تئوری انتخاب خود تحولی اساسی در علم روانشناسی و شاید زندگی بسیاری از افراد ایجاد کرد. تاکنون بیش از ۹۰ هزار نفر در جهان به صورت متمرکز آموزش دیدهاند تا بتوانند نظریات گلاسر را در زندگی شخصی و حرفهای خود به کار برند. تئوری انتخاب ویلیام گلاسر که به آن «نظریه انتخاب عقلانی» نیز گفته میشود، بر این فرض استوار است که افراد رفتاری را انتخاب میکنند، که بیشتر با ترجیحات شخصی آنها مطابقت داشته باشد. تئوری انتخاب، نه فقط در روانشناسی که به متخصصان سایر علوم نیز کمکهای بسیاری نموده است. یکی از کاربردهای متداول تئوری انتخاب، مدلسازی تصمیمگیری در انسان، به ویژه در زمینهی اقتصاد خرد است. اقتصاددانان با این مدل قادر خواهند بود تا رفتار یک جامعه را بهتر تبیین کنند. نظریه انتخاب به طور فزایندهای در سایر حوزهها از جمله نظریهی تکامل، علوم سیاسی و علوم نظامی نیز به کار میرود. با کپسول صوتی تئوری انتخاب ویلیام گلاسر میآموزید که خودتان در قبال آنچه تصمیم میگیرید انجام دهید، مسئول هستید؛ و تنها چیزی که میتوانید کنترل کنید زندگی جاری خودتان است.
کپسول صوتی تئوری انتخاب ویلیام گلاسر برای چه کسانی مفید است؟
میتوان گفت کپسول صوتی تئوری انتخاب ویلیام گلاسر برای همهی افراد در هر شغل و مقام و شرایط اجتماعی مناسب، و حتی میتوان گفت لازم و ضروری است. به خصوص اگر:
- احساس میکنید در زندگی قربانی رابطهای تحمیلی هستید.
- از زندگی زناشویی یا رابطهتان با والدین خود احساس نارضایتی میکنید.
- فکر میکنید زندگی هیچگاه روی خوش به شما نشان نخواهد داد.
- فکر میکنید سرنوشت بدی دارید.
- هیچگاه نمیتوانید به آنچه دوست دارید، برسید.
- هیچچیز در دنیا برایتان جذابیت ندارد.
- دوست دارید با عشق زندگی کنید و موفقیتهای بیشتری به دست آورید.
کپسول صوتی تئوری انتخاب ویلیام گلاسر میتواند زندگی شما را متحول کند.
آشنایی با ویلیام گلاسر
ویلیام گلاسر (۲۰۱۳ – ۱۹۲۵) در دانشگاه کیس وسترن رِزرو در شهر کلیوند، ایالت اوهایو تحصیل کرد. او که ابتدا مهندس شیمی بود، پس از آنکه متوجه شد علاقهی اصلیاش روانشناسی است، فوقلیسانس خود را در رشتهی روانشناسی بالینی ادامه داد.
گلاسر پس از اخذ درجهی کارشناسیارشد روانشناسی بالینی، به قصد روانپزشک شدن وارد دانشکدهی پزشکی شد. گلاسر پس از اتمام دورهی پزشکی، آموزش روانپزشکی خود را در ادارهی سربازان از جنگ برگشته و دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس (UCLA) به اتمام رساند.
تئوری انتخاب ویلیام گلاسر
نظریه انتخاب گلاسر که در روانشناسی به واقعیتدرمانی مشهور است، از یک طرف قد علم کردن در برابر درمانهای روانکاوی و فرویدی است که یک پروسهی طولانی درمان، همراه با دست و پا زدن و مواجه شدنهای طولانی با گذشتهی دردناک را به بیمار تحمیل میکند و از طرف دیگر مقابله با دیدگاههای رفتارگرایی است که نقش تعقل و شناخت انسان را به حداقل میرساند و افراد را چون ماشینی در نظر میگیرد که در برایر محرکها، پاسخهای قابل انتظار میدهند.
برقراری ارتباط خوشایند، شاهکلید درمان تمامی ناخشنودیهای بشر
وبلیام گلاسر در کپسول صوتی تئوری انتخاب معتقد است مشکل تمام بیماران فقط یک چیز است: آنها یا درگیر رابطهای ناخوشایندند یا فاقد چیزی هستند که بتوان آن را رابطه نامید.
ویلیام گلاسر رواندرمانی و روانشناسی را از گذشتهی افراد به زمان حال منتقل میکند و معتقد است مشکل درمانجو هر چه که باشد، از روانپریشی عمیق گرفته تا افسردگی خفیف، درنهایت یک راه درمان دارد؛ آن هم تشویق و حمایت بیمار برای برقراری رابطه با دیگران است.
اغلب مشکلات درمانجویان از ناتوانی آنها در برقراری رابطه، صمیمی شدن با دیگران و یا برقرار کردن رابطهای رضایتبخش یا موفق با حداقل یک نفر در زندگی آنها ناشی میشود.
پروسهی درمان بر اساس تئوری انتخاب
روند واقعیت درمانی به گونهای در جلسات مشاوره تنظیم میشود که بیمار به سمت برقراری دست کم یک رابطهی رضایتبخش هدایت شود. او میآموزد چطور رفتار کند که نتایج مؤثرتری به بار آید. هرچه بیمار بیشتر بتواند با دیگران رابطه برقرار کند، به احتمال بیشتری خوشنودی را تجربه خواهد کرد.
تصمیمگیری، اساس تئوری انتخاب
تعداد بسیار کمی از افرادی که در زندگی خود احساس رضایت نمیکنند، میدانند که مشکل اصلی، نحوهی تصمیمگیری آنها است. این بیماران فقط میدانند که احساس عذاب و ناراحتی زیادی را تحمل میکنند.
واقعیتدرمانگران معتقدند بیماران رفتارهای خود را به عنوان راهی برای حل کردن ناکامیشان از رابطهای ناخوشایند یا فقدان رابطه انتخاب کردهاند.
ویلیام گلاسر در کپسول صوتی ویلیام گلاسر معتقد بود فقط در دو صورت میتوان به بیمار برچسب تشخیصی زد. یکی برای مقاصد بیمهای و دیگری در مواردی که منشاء اختلال، آسیبهای جدی مغزی باشد؛ مانند آلزایمر، صرع و عفونتهای مغزی، که در این موارد هم درمان کار متخصص اعصاب است نه روانپزشک. او با این که خود روانپزشک بود استفاده از دارو برای درمان نشانههای ناخشنودی را بیفایده میدانست و هیچگاه برای هیچ بیماری دارو تجویز نمیکرد.
در واقعیتدرمانی که بر اساس تئوری انتخاب بنیانگذاری شده است، به درمانجو آموزش داده میشود هنگام تعامل با افرادی که در زندگی به آنها نیاز دارد، انتخابهای بهتری داشته باشد و مؤثرتر تصمیمگیری کند، چرا که نظریه انتخاب توضیح میدهد چطور رفتار کنیم که روابط بهتر شوند. آموزش نظریه انتخاب، بخش مهمی از واقعیتدرمانی است.
یکی از نکات مهم در تئوری انتخاب ویلیام گلاسر، برقراری رابطهی رضایتبخش درمانگر با درمانجو است. وقتی این رابطه برقرار شد، ادامهی مسیر درمان به مهارت درمانگر به عنوان یک معلم بستگی دارد.
نیازهای مشترک بشر
بر اساس تئوری انتخاب ، هر یک از ما با پنج نیاز اساسی به دنیا میآییم: بقا، محبت و تعلقپذیری، قدرت یا پیشرفت، آزادی یا استقلال و تفریح. این پنج نیاز در همهی افراد مشترک است ولی نیرومندی آنها فرق دارد.
بر اساس تئوری انتخاب در کپسول صوتی تئوری انتخاب ، با توجه به اینکه ما به طور ذاتی موجوداتی اجتماعی هستیم، نیاز داریم محبت کنیم و محبت ببینیم. این نیاز، نیاز نخستین ما است؛ چرا که برای ارضا کردن سایر نیازها به دیگران محتاج هستیم. از طرف دیگر، ارضا کردن این نیاز از همه سختتر است، زیرا برای ارضای آن به دیگران وابستهایم.
وقتی ما احساس بدی داریم به این معنا است که یک یا چند تا از این نیازها ارضا نشدهاند. هر چند ممکن است خودمان از این نیازها آگاه نباشیم؛ شاید فقط بدانیم که میخواهیم احساس بهتری داشته باشیم. در واقعیتدرمانی بر اساس نظریه انتخاب، درمانگر به بیمار کمک میکند تا آن نیاز ناکام مانده را شناخته و سعی کند آن را ارضا کند.

مدینهی فاضلهی ذهن!
ویلیام گلاسر در کپسول صوتی تئوری انتخاب معتقد است ما نیازهایمان را مستقیماً ارضا نمیکنیم؛ بلکه هر کاری را که در ما حس خوبی ایجاد کند، حفظ میکنیم. این اطلاعات در بخشی از مغز ذخیره میشود که اصطلاحاً دنیای کیفی نام دارد.
دنیای کیفی به نوعی مدینهی فاضلهی شخصی ما است. دنیایی که دوست داریم اگر در توانمان باشد، در آن زندگی کنیم. این دنیا کاملاً بر نیازهای ما استوار است.
در دنیای کیفیِ هر یک از ما، تعدادی انسان وجود دارند که نقش بسیار مهمی ایفا میکنند. آنها کسانی هستند که بیش از همه، دوست داریم با آنها در ارتباط باشیم. افرادی که دچار اختلالات روانی میشوند، اغلب کسانی هستند که هیچ کسی را در دنیای کیفی خود ندارند، یا اگر هم دارند، نمیتوانند به صورت رضایتبخشی با او ارتباط برقرار کنند.
هنر درمانگر در تئوری انتخاب، وارد شدن به دنیای کیفی بیمار است. لازمهی این امر آن است که درمانگر انسان مهربانی باشد تا بیمار بتواند او را به این دنیا راه دهد. از همین رابطهای که بین درمانگر و درمانجو شکل میگیرد، بیمار یاد میگیرد که چطور باید با افرادی که به آنها نیاز دارد، صمیمی شود.
توجیه رفتار توسط نظریه انتخاب
بر اساس تئوری انتخاب، تمامی رفتارها و کارهای ما از لحظهی تولد تا مرگ (با چند مورد استثناء) توسط خودمان انتخاب میشوند. ما هستیم که تصمیم میگیریم در پاسخ به نیازهایی که نتوانستهایم ارضا کنیم، یا افرادی که نتوانستهایم با آنها در ارتباط باشیم، افسردهخو باشیم. تصمیمگیری دربارهی اینکه فردی وسواسی، افسرده، مضطرب و… باشیم یا فردی برخوردار از سلامت روان، فقط بر عهدهی خودمان است.
در اصل رفتار ما (که در واقعیتشناسی رفتار کامل نامیده میشود)، تمام تلاشی است که ما برای به دست آوردن چیزی که میخواهیم توسط آن، نیازهایمان را ارضا کنیم، میتوانیم انجام دهیم.
ویلیام گلاسر معتقد بود وقتی از افسرده بودن، سردرد داشتن، عصبانی بودن یا مضطرب بودن صحبت میشود، به بیاختیاری و فقدان مسئولیت شخصی اشاره دارد که واقعاً اینطور نیست. دقیقتر آن است که اینها را بخشی از رفتار در نظر گرفته و از افعال افسردهکننده، سردردآور، عصبانیکننده و مضطربکننده استفاده کنیم.
در تئوری انتخاب ویلیام گلاسر، افراد به صورت افسردهکننده یا عصبانیکنندهی خودشان در نظر گرفته میشوند، نه اینکه افسرده شده یا عصبانی شده باشند.
وقتی افراد با پرورش دادن رفتارهای عذابآور، فلاکت و بدبختی را انتخاب میکنند، علتش آن است که اینها بهترین رفتارهایی هستند که در آن لحظه توانستهاند ابداع کنند.
اغلب افراد نقش خود را در تصمیمگیری برای انتخاب نشانههای اختلالات روانی، به سختی میپذیرند. در این شرایط باید برای آنها توضیح داد که انتخاب نشانهها به صورت مستقیم صورت نمیگیرد، بلکه اینها بهترین رفتارهایی هستند که در آن لحظه میتوانستهاند ابداع کنند. رفتار فرد با اینکه بیتأثیر است، نهایت تلاش او برای ارضا کردن نیازها است.
نقش انسان در تعیین سرنوشت خود
واقعیتدرمانی و نظریه انتخاب روی آنچه که درمانجویان میتوانند در روابط کنترل کنند، تمرکز دارد. صحبت کردن از چیزی که گذشته یا فرد کنترلی روی آن ندارد بیمعنی است.
اصل بنیادی نظریه انتخاب این است: تنها فردی که میتوانید کنترل کنید، خودتان هستید. شکایت کردن و دامن زدن به احساس ناراحتی و غم، شاید در کوتاهمدت احساس خوبی ایجاد کند اما رفتار کاملاً بیحاصلی است.
قدرت تصمیمگیری و مسئولیت
اگر ما قدرت تصمیمگیری برای انتخاب تمام کارهایی که انجام میدهیم داریم، پس باید مسئولیت انتخابهایمان را بپذیریم. نظریه انتخاب روی مسئولیت انتخاب کردن تمرکز دارد.
در واقعیتدرمانی، درمانگران باید طوری رفتار کنند، «انگار که» درمانجو حق انتخاب دارد. در فرآیند درمان باید روی زمینههایی تمرکز شود که درمانجویان در آن حق انتخاب دارند.
تئوری انتخاب، نظریهای رو به آینده
در درمانهای سنتی با پرسیدن از درمانجویان که چه احساسی دارند، وقت زیادی صرف تمرکز روی نشانهها میشود. در حالیکه تمرکز روی گذشته، از درمانجویان در برابر رو به رو شدن با واقعیتِ روابط ناخوشایندِ زمان حال، محافظت میکند.
به عقیدهی گلاسر، افرادی که نشانههایی دارند، تصور میکنند اگر از نشانهها رهایی یابند به خشنودی دست مییابند. شاید به همین دلیل باشد که اغلب افرادِ دارای نشانههای بیماری روانی ترجیح میدهند به جای طی کردن رواندرمانی، با قرص و دارو نشانههایشان را تسکین دهند. این افراد نمیخواهند بپذیرند که رنج آنها ناشی از رفتاری است که خودشان انتخاب کردهاند. نشانههای آنها در واقع هشداری است از طرف بدن، که اعلام میکند رفتار انتخابی آنها نیازهای اساسیشان را ارضا نمیکند.
نظریه انتخاب و مسئلهی بیماری روانی
گلاسر همواره از روانپزشکانی که بیش از حد به تشخیصگذاری بر اساس DSM بها میدهند و مدام به درمانجویان برچسب بیماری روانی میزنند انتقاد میکرد. او معتقد بود نباید به درمانجو قبولاند که مشکل او، به ناهنجاری در شیمی مغز ربط دارد و او هیچ کاری برای رهایی از نشانههای ناتوانکنندهی خود نمیتواند انجام دهد.
ویلیام گلاسر بارها تأکید کرد که داروهای روانپزشکی عوارض جانبی جسمانی و روانی بسیاری دارند و جز محو کردن نشانهها، هیچ بهبودی در فرد ایجاد نمیکنند.
بیشتر بخوانید:
کپسول صوتی از خوب به عالی جیم کالینز
کپسول صوتی نیمه تاریک وجود دبی فورد
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.